مهدی جونمهدی جون، تا این لحظه: 4 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

دلنوشته های مامانی

تعیین جنسیت و سونوگرافی آنومالی

سلام عزیزم . چهارشنبه هفته پیش من و بابایی رفتیم سونوگرافی آنومالی و تعیین جنسیت و گفت نی نی مون پسره . فدات بشم خیلی بامزه بود انگشتهای کوچیکت پاهات دستات صورتت را دیدیم خیلی هیجان انگیز بود انشاالله سالم به دنیا بیای .
13 مهر 1398

اخبار دیروز

سلام عزیزم  خوبی حتما که خوبی . دیروز با بابایی رفتیم سونوگرافی غربالگری سه ماهه اول و خداروشکرسالم بدون هیچ عیب و نقصی و دکتر گفت رشدخوبی داری و راستش دیروز بیحرکت بودی خواب بودی و دکترنمیتونست ازخواب بیدارت کنه😴 یه هو بیدارشدی و ما خنده مون گرفت نازی .... صدای قلبت دلنشین بود دستای کوچولوت .بابایی هم که باراولش بود تورو دیده بود هیجان زده بود عزیزم .  امیدوارم سالم و سلامت به دنیا بیای .😘
13 شهريور 1398

هفته ۱۰‌

سلام میدونم که حالت خوبه عزیزم هفته نهم تموم شد وداریم میریم هفته ۱۰. خیلی نی نی خوبی هستی اصلا اذیت نمیکنی. قربونت برم . گاهی فقط دلم میگیره ناراحت میشم ولی سعی میکنم خوب باشم . 🙂 دعا میکنم . 
1 شهريور 1398

سفر زیارتی مشهد مقدس

سلام میدونم که حالت خیلی خوبه چون قدمت اینقدربابرکت بوده که زیارت امام رضا (ع)نصیبمون شد.خیلی خوشحالم که اومدی مشهد. انشاالله سفرخوبی خواهد بود.🤗
1 مرداد 1398

خبر خوش

سلام خوبید دوستای عزیزم خیلی دلم براتون تنگ شده بود . اومدم یه خبر خوش بهتون بدم. بالاخره حس کردم که تو توی وجودم هستی . خوشحالم خداراشکر که این اتفاق شیرین افتاد ... 😍
22 تير 1398

انتظار

سلام عزیزم خوبی و سلام دوستای گلم شرمنده چندمدتی نبوم ببخشید.نماز روزه هاتون قبول باشه عزیزم خیلی منتظرم برات و دعا میکنم . امیدوارم همه چی خوب باشه 
28 ارديبهشت 1398

تولد بابا محمد و خنچه شام چهارشنبه سوری

سلام عشق مامانی خوبی عزیزم میدونم خیلی خوبی 🤩 دیشب تولد بابایی بود و چون اولین سالی بود که من و بابایی زندگی مشترکمون را شروع کرده بودیم رسم این جوری هست که خانواده عروس شام میفرستن ما دوتاشم انداختیم یه جا و خیلی عالی شد. اینم عکساش :   ...
25 اسفند 1397

خرید عروسک

سلام گلم . دیروز رفتیم با بابایی برات عروسک خریدیم دوتا خرس خوشگل نتونستم چیز دیگه ای را انتخاب کنم چون نمیدونیم که دختری یا پسر . ولی به هر حالی اون عروسکهایی که برای دختر خانمها و آقا پسر ها میشه استفاده کرد را انتخاب کردیم . عکساشم هم قول میدم برات بذارم اینجا . این روزها هم داریم آماده میشیم برای عید نوروز و من اونروز کل خونه را با کمک آناجون ( مامان خودم) و محدثه تمیز کردیم و چیزهای جزئی موند. فدات بشم . به امید روزهای خوب
13 اسفند 1397